فاطمه وصفي است از مصدر فطم؛ و فطم در زبان عربي به معني بريدن، قطعكردن و جداشدن آمدهاست. اين صيغه كه بر وزن فاعل معني مفعولي ميدهد، به معني بريده و جداشده است.[۲۳][۲۴] محمد در پاسخ علي بن ابيطالب كه از او دربارهٔ علت نامگذاري فاطمه پرسيد، گفت: «چون او و پيروانش از آتش بريده شدهاند».[۲۵] ابن حجر هيتمي در الصواعق المحرقة و نسائي در سُنَن آوردهاند: «خداوند او را فاطمه ناميد چراكه او و دوستدارانش را از آتش جهنم قطع كردهاست.» فتال نيشابوري در روضةالواعظين از جعفر صادق نقل كردهاست: «فاطمه ناميده شد چون از بديها بريده شدهاست.»[۲۶] براي فاطمه، نامهاي ديگري هم برشمردهاند كه «صدّيقه»، «مباركه»، «طاهره»، «زكيه»، «راضيه»، «مرضيه» و «زهرا» از آنجملهاند. يكي از مهمترين كنيههاي او «امّابيها»، مادر پدرش، است
فاطمه وصفي است از مصدر فطم؛ و فطم در زبان عربي به معني بريدن، قطعكردن و جداشدن آمدهاست. اين صيغه كه بر وزن فاعل معني مفعولي ميدهد، به معني بريده و جداشده است.[۲۳][۲۴] محمد در پاسخ علي بن ابيطالب كه از او دربارهٔ علت نامگذاري فاطمه پرسيد، گفت: «چون او و پيروانش از آتش بريده شدهاند».[۲۵] ابن حجر هيتمي در الصواعق المحرقة و نسائي در سُنَن آوردهاند: «خداوند او را فاطمه ناميد چراكه او و دوستدارانش را از آتش جهنم قطع كردهاست.» فتال نيشابوري در روضةالواعظين از جعفر صادق نقل كردهاست: «فاطمه ناميده شد چون از بديها بريده شدهاست.»[۲۶] براي فاطمه، نامهاي ديگري هم برشمردهاند كه «صدّيقه»، «مباركه»، «طاهره»، «زكيه»، «راضيه»، «مرضيه» و «زهرا» از آنجملهاند. يكي از مهمترين كنيههاي او «امّابيها»، مادر پدرش، است